سوسا وب تولز - ابزار رایگان وبلاگ
اسفند 90 - زمزم ولایت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیارتش بهانه نمى خواهد !

 


سرت را به شیشه پنجره تکیه داده اى. ماشین از پلیس راه مى گذرد و هر لحظه به شهر نزدیک تر مى شود، دلت بهانه مى گرفت، هواى او را کرده بود که پا در سفر گذاشتى از لحظه اى که ساک را بسته اى و راه افتاده اى هر لحظه بى تابتر شده اى از بلنداى جاده به شهر خیره مى شوى نگاهت از روى ساختمان ها مى گذرد. چشمان تشنه ات در التهاب عطش مى سوزند. چیزى را مى کاوند که خود نمى دانى، دلت گواهى روشنى مى دهد. در تابش نور آفتاب تشعشع خیره کننده «گنبد طلایى» حرمش چشمانت را به آتش مى کشد. نگاه تشنه ات بر روى گنبد قفل مى شود، مى ماند. گویى به آنچه مى طلبیده رسیده است...
 

مطاف ملائکه الله

جذبه محبت کریمه، امان فکر کردن به غیر را از تو گرفته است. هنوز نگاهت خیره به گنبد است و «گلدسته ها» که آواى «ربنا» از قنوتشان جارى است. توان ایستادن ندارى، تا لحظه اى دیگر بر دروازه حرمش خواهى بود.

بیقرار، بیخود از خود، دل هواى پرواز مى کند، بى تاب از ماندن. چششم ها بهانه باریدن مى گیرند. زبان زمزمه نیایش پیدا مى کند و دست هایت تشنه قنوت دعا مى شوند. ضرباهنگ قلبت با پایت درهم مى آمیزد, کسى تو را به خود مى خواند...
 

اذن دخول

بر آستان درکه پا مى گذارى بى اختیار دلت مى لرزد. حس مى کنى در دریایى از نوز غوطه ور شده اى. «صحن و سراى» با صفایش روح تو را سرشار از لطافت و مهر مى کند. نگاهت از لابه لاى گلدسته ها مى گذرد.
نسیم هر لحظه بر «پرچم سبز» گنبد طلایى اش بوسه مى زند.«کبوتران حرم» این ساکنان همیشگى دسته دسته بر گرد حرم طواف مى کنند و به او سلام مى دهند. دست بر سینه مى گذارى، صداى هق هق قلبت را مى شنوى. چشمانت خلسه خود پر چشم سبز را زیارت مى کنند و بى اختیار اشک ورود به حرمش را از خدا و پیامبر و ملائکه الله و خود کریمه مى طلبى،چرا که ورود به این مکان مقدس بى اجازه نشاید.

دیگر تاب ایستادن ندارى، وارد مى شوى و خود را در جارى آب حرمش تطهیر مى کنى...
 

ضریح،لحظه اى تا بى نهایت...

کفش هایت را که به «کفش دارى» مى سپارى دیگر خودت نیستى که پیش مى روى. اکنون لبریز از شور و عطشى. تشنه اى هستى که هر لحظه به آب نزدیکتر مى شود. اما تو هر چه از دریاى عشق اهل بیت بنوشى تشنه تر خواهى شد. نگاهت از لابه لاى نور«چلچراغ سبز وسرخ وزرد» که چون ملائک دور تا دور «رواق ها» صف کشیده اند مى گذرد و بر روى «ضریح» قفل مى شود. قلبت به هم فشرده مى شود و یک لحظه از حرکت مى ایستد! دل و دیده از اختیار بیرون مى رود و بر زبانت جارى مى شود:

السلام علیک یا بنت رسول الله(صلى الله علیه و آله وسلم) ...

در ازدحام جمعیت گم مى شوى و بى اختیار به طرف ضریح کشیده مى شوى. شرمنده و خجل از اعمالت اما امیدوار به «شفاعتش» پا پیش مى گذارى. فریاد در حنجره ات خشکیده و غمى غریب روى دلت سنگینى مى کند. ناگفته هاى زیادى دارى که فقط به او مى توانى بگویى. نفست بند آمده است. دستت را به پنجره ضریح گره مى زنى. جاذبه اش تو را به نزدیک تر مى خواند .پیشانى ات که سردى ضریح را مى چشد با تمام وجود او را حس مى کنى. بوى عطر و گلاب از خود بى خودت مى کند.

داغ دلت آرام از جا کنده مى شود واز لابه لاى «مشبک هاى ضریح» داخل «مرقد» مى شود , کنار«پارچه سبز» روى مرقد مى نشیند و آن را به چشم مى کشد و مى بوسد. حالا دیگر دل و زبانت دست به دست هم داده اند و با چشمانت هم آوا شده اند. هر چه بلدى زمزمه مى کنى به تمام اولیا متوسل مى شوى آن ها را شفیع مى آورى و زبانت با تک تک واژه ها زیارتنامه معاشقه مى کند و دلت ناگفته هایش را بیرون مى ریزد.آتشفشان چشمانت مى جوشد و سیلاب اشک به پهناى صورتت مى دود حس مى کنى که پوسته قلبت ترک برداشته است در امتداد این لحظه هاى سرخ و سبز احساس غریب اما خوش به تو دست مى دهد. «دستى سبز» از شبکه ضریح بیرون مى آید، نوازشت مى کند و دلت را لبریز از نور مى کند. لبریز از کوثر کریمه. دوست دارى که سال ها در همین لحظه بمانى و این لحظه به بى نهایت متصل شود...
 

با تربت کربلا

نسیم ملایمى مىوزد و مشامت را سرشار از عطر «گل محمدى» مى کند. احساس سبکى خاصى مى کنى و طرف «بالا سر مبارک» کشیده مى شوى. «تربت کربلا» را جلوت مى گذارى و تکبیر مى گویى. تربت کربلا هم در این جا بوى دیگرى دارد. دلت براى یک جرعه «زیارت عاشورا» لک مى زند. عاشورا! این سرخ ترین روز تاریخ...

مى روى اما...

نه! چطور دلت مى آید این جارا ترک کنى. این جا قطعه اى از بهشت است. اى کاش مى توانستى همیشه این جا بمانى!مى روى اما نه آن که آمده بودى. سبک، راحت، رها، عجیب حالتى دارى، گویاکه در آسمانى و برابر ماه پا مى گذارى.

و دلت تاریک! نه، روشن، مثل خورشید، سفید چون برف، آبى تر از آسمان، سبز، سبزتر از بهار. مى روى به امید این که دوباره خیلى زود برگردى و سلامش کنى. هر لحظه بر مى گردى وبه پشت سر نگاه مى کنى. گلدسته ها تو را به خود مى خوانند و کبوترى بر بلنداى «ساعت حرم» در امتداد نگاهت مى نشیند. کاش تو هم یک کبوتر بودى. یک کبوترحرم!...
 

کریمه، کوثر کویر...

و معصومه معصومه است. فاطمه، کریمه اهل بیت، کوثر کویر و قبله همه دل هاى شیفته ولایت، آشناى دور و نزدیک و بزرگ و کوچک. دختر هفتمین و خواهر هشتمین خورشید ولایت، زیارتش بهانه نمى خواهد که حرمش خانه محبان است و حریمش کعبه عاشقان. و عشق عشق است مسلمانى و زندیقى نیست. آنان که هر روز جرعه جرعه «اکسیر ولایت» را از جام مشبک هاى ضریحش مى نوشند دورى او را نمى توانند تحمل کنند در جوارش سکنا مى گزینند تا جان هاى عطشناک و کویرى خود را از محبت او سیراب کنند. خدا کند قدر این بانو را بدانیم.

التماس دعا



برچسب‌ها: حضرت معصومه،کریمه،قم، اذن دخول،زیارت،

[ شنبه 90/12/13 ] [ 3:23 عصر ] [ سرباز ولایت ]

[ نظر ]

سرمایه داری در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله کابل رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد
ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران نازل
یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که ...
رعد و برق و توفان شدید شد و رستوران به خاکستر تبدیل گردید
ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و اضافه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود
ما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیری نپایید
صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست
ملا و مومنان چنین ادعایی را نپذیرفتند
قاضی دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلویی صاف کرد و گفت : نمی دانم چه بگویم ؟!سخن هر دو را شنیدم
یک سو ملا و مومنانی هستند که به تاثیر دعا و ثنا ایمان ندارند
وسوی دیگر مرد شراب فروشی که به تاثیر دعا ایمان دارد ..



برچسب‌ها: دعا،محکمه،ملا،موعظه،مومنان،ایمان

[ شنبه 90/12/13 ] [ 3:7 عصر ] [ سرباز ولایت ]

[ نظر ]

سامرا خاک گل ماست خدا می داند
خاک من از گل مولاست خدا می داند

نظر از سامره بردار دلم را بنگر
حرم عسگری اینجاست خدا می داند

نه من از کوی تو دورم به همین منزل چند
بعد منزل نه به اینهاست خدا می داند

حج تویی کعبه تویی در دل من خانه توست
طوف کوی تو مهیاست خدا می داند

حرم و گنبد و گلدسته تو در عرش است
عرش زوار دل ماست خدا می داند

طلب و دعوت و همت همگی نزد شماست
ورنه دل قافله پیماست خدا می داند



برچسب‌ها: امام حسن، ولادتمعرفی سایت،صلوات

[ چهارشنبه 90/12/10 ] [ 11:46 عصر ] [ سرباز ولایت ]

[ نظر ]

همه با هم با حضور پرشور خود در انتخابات 12اسفند پاسخ دندان شکن دیگری به دشمن خواهیم داد.

سرفراز باشی میهن من.


[ چهارشنبه 90/12/10 ] [ 11:32 عصر ] [ سرباز ولایت ]

[ نظر ]

ولادت امام حسن عسکری(ع)

خجسته باد

ولادت با سعادت حضرت امام حسن عسکری
بر آنانکه رهرو راه ولایتند.


برچسب‌ها: امام حسن(ع)،ولادتمعرفی سایت

[ چهارشنبه 90/12/10 ] [ 10:37 عصر ] [ سرباز ولایت ]

[ نظر ]

چکیده‌ای از گزیده بیانات مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در خصوص  انتخابات و معیارهای انتخاب از سوی مردم

  

 

 مشارکت عمومی در این انتخابات مهمتر از هر چیز دیگر است چرا که نشان‌دهندة همبستگی ملی است و همبستگی ملی نیز کشور را در مقابل هرتوطئه‌ای مصون می‌سازد, اما انتخاب نامزد اصلح نیز در میان نامزدهای صالحی که صلاحیت آنها تایید می‌شود, دارای اهمیت فراوانی است.
          هنر مردم این است که در انتخابات کسی را برگزینند که به فکر دین و دنیا و فرهنگ ملت باشد و بتواند بار عظیم پیگیری اهداف مادی و معنوی نظام را بر دوش گیرد که این امر خطیر, از عهده کسی برمی‌آید که با نشاط, پرحوصله, با همت, مقتدر و هوشمند باشد.
         
         
   ??
         


       من بار دیگر شما مردم عزیز و همة مردم کشورمان را دعوت می‌کنم که در تجربة انتخاباتی که در پیش است, فعالانه شرکت و حضور پیدا کنید. شخصیت‌های صالحی که به شما معرفی می‌شوند, آنها را به تناسب اهداف والای این ملت و این انقلاب و این نظام انتخاب کنید. با پشتوانة آراء مردمی باید دولتی سرکار بیاید که با قدرت گره‌ها را باز کند و کارهای بزرگ را انجام دهد؛ کارهایی که در نیمة راه است و باید تلاش مضاعف و با جد و جهد به نتیجه برسد, آنها را به نتیجه برساند. کشور ما می‌تواند ملتی بزرگتر از آمار کنونی ملت ما را هم اداره کند؛ می‌تواند خود را در سطح بالایی از پیشرفت و توسعه در میان ملت‌های عالم قرار دهد؛ و همچنان که در سند چشم‌انداز بیست ساله اعلام شده است, می‌تواند از جهات مختلف رتبة اول را در منطقه حائز شود. اینها توانایی‌های ملت ماست؛ اینها را ملت ما به برکت وحدت کلمه, به برکت پرچم برافراشتة اسلام, و به برکت ایمان عمیقی که در دل‌های شماست, تاکنون به دست آورده است و باز هم می‌تواند پیش برود و به چشم‌انداز زیبا و شایستة ملت ایران دست پیدا کند.
          ملتی به موفقیت دست پیدا می‌کند که از اراده و عزم راسخ خود کم نگذارد و بتواند با قدرت تمام و با وحدت کلمه این راه را طی کند. چنین ملتی پیروز است. شما هم بحمدالله تا امروز پیروز شده‌اید؛ بعد از این هم ان‌شاءالله پیروز خواهید شد.


[ چهارشنبه 90/12/10 ] [ 4:0 عصر ] [ سرباز ولایت ]

[ نظر ]

من عاشـق آن رهبــر نورا نــی خـویشم رهبر معظم انقلاب اسلامی

آن دلبــر وارستــ?  عـرفـانـی خــویشم  

 

عمـری است غمیـنم ز پریشانـی آن یار

هـر چنـد که محزون ز پریشانی خویشم 

 

در دام بـلایت شـده ام سخـت گرفتـار

امـواج بـلای دل طوفــانــی خـویشم 

 

چون نقـش نگـارین تو بر دیـده در افتــد

گمگشتــ? این دیـد? بـارانــی خـویشم

 

زان لحظه که مجنون شدم از زلف سیاهت

در کوهم و در دشـت و بیـابـانی خـویشم

 

از شـوق وصال تو چه ویرانـه شد این دل

چندی است که شاد ازدل ویـرانی خویشم

 

یک لحظه پشیمان نشدم از غم آن دوست

عمری است که مشغول نگهبـانی خـویشم

 

دل کنـده ام از عـالـم دنیــایـی و لیکـن

دلـبستــ? آن یـار خـراسـانــی خـویشم

 

تـوفیـق زیـارت بـه جمـالـش نـدهنــدم

این غــم به که گویم غم پنهانـی خـویشم

 

زان روز که در بنـد نگـاه تـو اسیـرم

افسـرد? دیـدارم و   زنـدانــی خـویشم

 

سرباز و نگهبـانـم و هم حامـی جـان از

جـمهـوری اسـلامـی ایـرانــی خـویشـم

 

من گـرچـه در ایـن دایـره شاعـر نیم امـا

تضمیـن گـر شعریش به  نـادانـی خویشم



برچسب‌ها: شعر،حمید فاطمی،رهبــر،مقام معظم رهبری

[ سه شنبه 90/12/9 ] [ 10:47 عصر ] [ سرباز ولایت ]

[ نظر ]

<      1   2